برای مهربون آسمونی من
برای مهربون آسمونی من

 

 

 

امشب سارا از آسمان آبی دلش با تو سخن میگوید و بارها نامت را به زبان می آورد چنین میسراید

ستارگان را همچون مروارید های درخشان به تو تقدیم میکنم و همچون آهوی خسته به جنگل سبز چشمانت پناه خواهم آورد.
از جنگل سبز چشمانت عبور میکنم و عاشقانه به باغ دلت پناه می اورم و وجود شقایق های سرخ را همچون ستارگان آسمانی باور میدارم و مانند نگین های درخشنده در دستانت خواهم گذاشت .
ای که همه وجودت هستی من است و ای که همه خوبی هایت را در وجود خودم احساس میکنم و همیشه صدای مهربانت را در سبزه زار ذهنم تداعی خواهم کرد امشب از جنگل سبز چشمانت خواهم گذشت و همیشه نگاه زیبایت را در اعماق قلب خویش زنده نگاه خواهم داشت و هر بار با یاد تو و به عشق تو از آن جنگل سبز و پهناور برای همیشه بوته ای از یاس به یادگار، در قلب خویش خواهم کاشت.
هر روز کنار گلدان عشقم خواهم نشست و و ساعت ها در کنارش از عشق تو میسرایم تا زیبا تر از هر روز شود تا نشانی شود از عشق من به تو، تا زمانی رسد که بیای و من عشقم را با تمام هستی ام به چشمانت هدیه دهم .
ای خاطره سبز من با تمام وجود، گلبرگ های یاس عشقت را آبیاری خواهم کرد و تا ابد سرزمین سبز عشق را با یاد تو آباد خواهم ساخت و تا همیشه عاشقانه دوستت خواهم داشت و در آن تاریکی شب عاشقانه به تو می اندیشم و آرام و بی صدا به خواب همیشگی سفر خواهم کرد...

 

 

 

به نام تنهاخدای یکتای سارا





نوشته شده17 / 9 / 1389برچسب:, توسط سارا جون
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.